تمدّن بشری منجر به بحرانهای کنونی شده است که یکی از آنها، بحران معنویت و نادیده گرفتن رابطۀ انسان با خداست و انسان مغرور از دستاوردهای علمی، تمام همّت خویش را صرف کار، سرمایه و رفاه کرده است. اینک پس از گذشت پنج قرن، دریافته که رفاه و آسایش مادّی نمی تواند به او آرامش چکیده کامل
تمدّن بشری منجر به بحرانهای کنونی شده است که یکی از آنها، بحران معنویت و نادیده گرفتن رابطۀ انسان با خداست و انسان مغرور از دستاوردهای علمی، تمام همّت خویش را صرف کار، سرمایه و رفاه کرده است. اینک پس از گذشت پنج قرن، دریافته که رفاه و آسایش مادّی نمی تواند به او آرامش دهد و برای پُر کردن این خلاء، به عرفانهای کهن و نوظهور اعم از آنها که مدعی دین جدید یا بیدینی بوده به عرفانهای هندی، آمریکایی، سرخپوستی و... روی آوردهاند. این مقاله در پی آن است که با روش تحلیلی و توصیفی و تطبیقی، به بررسی خردورزی و خردستیزی در عرفان حقیقی و عرفانهای نو ظهور پرداخته، از این رو جنبههای متفاوت و متشابه آنها را بیان نموده است. در حوزۀ مشترکات عرفان، در پی التیام رنجهای روانی و زیبا دیدن جهان و قابل تحمل بودن همه چیز و صلح کل و عشق و شادی و آرامش است؛ ولی پاسخ به نیازهای اصلی انسان بجای نیازهای حیوانی، خردورزی بجای خرد ستیزی، معرفت توحید و موحد بجای انکار خدا و شریعت پذیری بجای شریعت ستیزی، از ممیّزات عرفان حقیقی در مقایسه با عرفانهای نو ظهور است و منظور از پایین بودن جایگاه عقل در سخن عارفان، عقل جزوی و دنیوی است نه عقل کلی و اینکه راه دل و عشق را بالاتر از عقل شمردهاند نه اینکه آن را تحقیر نمایند.
پرونده مقاله
تمدّن بشری منجر به بحرانهای کنونی شده است که یکی از آنها، بحران معنویت و نادیده گرفتن رابطۀ انسان با خداست و انسان مغرور از دستاوردهای علمی، تمام همّت خویش را صرف کار، سرمایه و رفاه کرده است. اینک پس از گذشت پنج قرن، دریافته که رفاه و آسایش مادّی نمی تواند به او آرامش چکیده کامل
تمدّن بشری منجر به بحرانهای کنونی شده است که یکی از آنها، بحران معنویت و نادیده گرفتن رابطۀ انسان با خداست و انسان مغرور از دستاوردهای علمی، تمام همّت خویش را صرف کار، سرمایه و رفاه کرده است. اینک پس از گذشت پنج قرن، دریافته که رفاه و آسایش مادّی نمی تواند به او آرامش دهد و برای پُر کردن این خلاء، به عرفانهای کهن و نوظهور اعم از هندی، بودایی، سرخپوستی و...، روی آورده است. این مقاله در پی این است که با روش تحلیلی و توصیفی و مقارنهای، به بررسی عرفان اسلامی و عرفانهای نو ظهور پرداخته و در مقابل دیدگاه رقیبان که نظریه عینیت و تضاد را ابراز کردهاند، نظریۀ تطابق را پذیرفته و جنبههای تفاوت و تشابه آنها را بیان میکند و در حوزۀ مشترکات آنها به نتایجی رسیده که عبارت است از اینکه هر دو عرفان ، در پی التیام رنجهای روانی و زیبا دیدن جهان و قابل تحمل بودن همه چیز و صلح کل و صحبت از عشق و شادی و آرامش و تحقیر عقل جزئی با یگدیگر مقارن و یار و رفیق بوده؛ ولی فطرت پذیری نه فطرت گریزی، تکلیف مداری بجای بی مسئولیتی ، پاسخ به نیازهای اصلی انسان بجای نیازهای فرعی، حقیقت جویی بجای خرافه پرستی، از ممیّزات عرفان اسلامی در مقایسه با عرفانهای نو ظهور است.
پرونده مقاله
معنویت امری است که بشر همیشه به آن تمایل داشته و سرخوردگی انسان از دنیای جدید موجب تشدید آن شده است. با افزایش گرایش به معنویت جریان های معنویتگرایی بر اساس مبانی فکری و زیرساختهای نظری مدرنیته ظهور کردهاند که مدعی پاسخ به این نیاز و حل بحران های روانی آدمی برآمدهان چکیده کامل
معنویت امری است که بشر همیشه به آن تمایل داشته و سرخوردگی انسان از دنیای جدید موجب تشدید آن شده است. با افزایش گرایش به معنویت جریان های معنویتگرایی بر اساس مبانی فکری و زیرساختهای نظری مدرنیته ظهور کردهاند که مدعی پاسخ به این نیاز و حل بحران های روانی آدمی برآمدهاند، غافل از اینکه معنویت و کسب آرامش روحی عمیق و پایدار از لوازم اصلی خداباوری است که ریشه در ایمان به وعده های الهی دارد. این نوشتار بر اساس ضرورت واکاوی کلامی این معنویت ها به روش تحلیلی ـ توصیفی به دنبال کشف نقصان های کلامی و اعتقادی این فرقه هاست تا ثابت کند معنویتهای نوظهور علیرغم برخورداری از جذابیتهای فریبنده و ادبیاتی نیکو از مهم ترین بنیادهای فکری یک نظام اعتقادی یعنی ایمان به وعده های الهی خالی است و به همین جهت نه تنها در قلب و روان پیروان خود اطمینان و دلگرمی ایجاد نمی کنند که همواره بر تشویش روانی و اضطراب خاطر آنان می افزاید. بنابراین جریان های معنویت گرای نوظهور نمی توانند پاسخ مناسبی به هوش معنوی انسان باشند. جنبه نوآوری تحقیق پیشروی رویکرد انتقادی به دلالت های کلامی جریان های معنویت گرای نوظهور می باشد. برمبنای یافته های این پژوهش ریشه فقر کلامی معنویتهای نوپدید را باید پس از غفلت از ایمان به وعده های الهی در مؤلفه های فکری معنویت برخاسته از مدرنیته که عبارتاند از نگاه یکسویه به انسان، فقدان انسجام درونی، تحریف، عقل گریزی، بحرانزدگی مبلغان و سرمایهداری و مادهگرایی جستجو کرد.
پرونده مقاله